ایکاش که در ناله شبها اثری بود
وزآتش مهرم بدل او شرری بود
ایکاش نظر با من دلسوخته میداش
یا در دلش از سوز دل من خبری بود
کِشتیم نهال غمش اندر دل و ای کاش
ما را هم از این کِشته بگیتی ثمری بود
ای مرغ شباهنگ که همناله مائی
گاهی بنوای تو ز امّید دری بود
افسوس که بال و پرم از آتش غم سوخت
ورنه سوی او میشدم ار بال و پری بود
شب تارو بحال دل ما سوخت دل شمع
از مهر رخش کاش درین شب سحری بود
دلبر نتوان بر دَرِ دیگر شد از این در
میرفتم اگر غیر در دوست دری بود
::. نظر .::