دلــــــــــم می خواهد...دلم! بیاید بنشیند مقابل چشمهایت که جاری شده ای میان چشمهایش... بیاید آغوش باز کند و تو یک جا تمام دلتنگیت را تمام سکوتت را تمام خستگیهایت را و تمام بغضت را میان هُرم نفسهایش نفس بکشی... باید... باید که کسی باشد...
که هروقت بار تنهاییت سنگین شد
هر وقت کمر کلماتت شکست
هر وقت واژه هایت لال شدند
و تو زل بزنی به خودت
باید کسی باشد
که هر وقت بار دلتنگیت سنگین شد
هر وقت طاقت سکوتت تمام شد
هر وقت کم آوردی
بیاید بنشیند کنارت
و تو سرت را بگذاری روی شانه اش
و تمام خودت را به او تکیه دهی...
باید کسی باشد
که هر وقت بار خستگی هایت سنگین شد
هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد
و پناهت شود
تمام تنهاییت را
::. نظر .::