به قاصدک گفتم;
آیا پیامم را به او می رسانی
اما بادی که عاشق تر از من بود...
او را با خود برد
به ستاره ها گفتم;
یادم را در دلش زنده کنید
آنها یکصدا گفتند;
او دیگر به آسمان هم نگاه نمی کند...
::. نظر .::
همای سعادت
|
صفحه نخست |
پست الکترونیک |
آرشیو وبلاگ |
R.S.S |
قالب بلاگفا
|
درباره وبلاگ مطالب تازه شب قدر میلاد امام حسن مجتبی [عناوین آرشیوشده] آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ آرشیو وبلاگ لینکستان |
پنج شنبه 88/8/7 ساعت 5:2 عصر
به قاصدک گفتم; آیا پیامم را به او می رسانی اما بادی که عاشق تر از من بود... او را با خود برد به ستاره ها گفتم; یادم را در دلش زنده کنید آنها یکصدا گفتند; او دیگر به آسمان هم نگاه نمی کند... ::. نظر .::
پنج شنبه 88/8/7 ساعت 3:58 عصر
روزها طعم گس خاطره دارند و شب ها طعم بی خیالی را اما مهربانی در خیال بی کران توی دستان گره خورده دو دوست درلا به لای نرده های فاصله
پنهان شده است و تو ناگهان صدای یک آه بلند را می شنوی که: ای کاش فاصله ای نبود
::. نظر .::
|